طبق تحقیقات خبرگزاری مجله خبری پیراشکی ؛ علیاکبر حیدری و احمد عرب، یکی قلبش پر است از خاطراتی که خیلی از آنها را سالهای سال تکرار کرده اما هنوز هم تازهاند و دیگری آلبومی را دو دستی چسبیده که خیلی از عکس روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید جدید های داخلش از خانواده تختی به او رسیده.بچه محل و همسایه تختی در یکی از پایین ترین نقاط تهران.وقتی تختی میمیرد ۱۴-۱۵ ساله بوده اما یک جورهایی می شود امین خانوادهاش.
احمد عرب در مورد اینکه غلامرضا تختی قبل از شهلا عاشق دختر دیگری بود گفت:«سرگذشت تختی هم اینطوری رقم خورد. مرتضی عزیزی، مصطفی تاجیک و حاج حسین شمشادی به فشم میرفتند و آقاتختی خاطرخواه عروسی شهرستانیها بود و دختر یک کدخدایی را دید و خوشش آمد که خود دختر و پدرش راضی بودند ولی زن کدخدا مخالفت کرد. محجبه بود و شاید اگر آن ازدواج شکل میگرفت اتفاقات دیگری میافتاد. همان دختر با یک مهندس ازدواج کرد که او تصادف کرد و فوت کرد. دختره و شهلا جفتشان تنها شدند!»
متن کامل گفت و گو را اینجا بخوانید.
۲۵۷ ۲۵۱
منبع